بسم الله الرحمن الرحيم
در جلسه گذشته عرض كرديم كه اساس فكر شيعه در مسئله امامت با فكر
اهل تسنن مختلف است و اين دو فكر از ريشه با يكديگر اختلاف دارند .
لهذا به اين صورت درباره اين مسئله بحث كردن كه ما قائل به امامتيم ،
آنها هم قائل به امامت ، ولی شرايط امامت از نظر ما و آنها متفاوت
است ، اساسا درست نيست . چون آن چيزی كه شيعه به نام امامت معتقد
است ، غير از آن چيزی است كه آنها به نام امامت معتقدند . كما اينكه
مسئلهای كه به اين شكل طرح میشود كه آيا امامت به نص است يا به شورا
يعنی آيا امام را پيغمبر بايد تعيين كرده باشد يا مردم بايد او را
انتخاب بكنند نيز به اين صورت صحيح نيست . زيرا آنچه شيعه در باب
امامت میگويد و میگويد به نص است ، غير از آن چيزی است كه اهل تسنن
میگويند و میگويند به شور است . نه اينكه درباره يك چيز بحث میكنند و
يكی میگويد آن چيز به نص است و ديگری میگويد همان چيز به شور است . در
واقع بايد چنين گفت كه در نظر شيعه
مسئلهای به نام امامت مطرح است كه اهل تسنن از اساس آنرا قبول ندارند
نه اينكه در شرائطش با آنها اختلاف دارند . درست مثل مسئله نبوت است
در مقابل منكرين نبوت . شيعه امامت را در سطحی آنچنان بالا میبرد كه
قهرا اگر كسی آن فرضيه را پيش بكشد و قبول كند ، نمیتواند قبول نكند كه
امام بايد از طرف خدا تعيين شده باشد . همينطور كه در نبوت هيچگاه
نمیگويند مردم بنشينند و نبی انتخاب كنند ، قهرا در مورد امام در آن
سطحی كه شيعه میگويد نيز جای اين حرف نيست كه مردم بنشينند و چنان شخصی
را انتخاب كنند .
در جلسه پيش ما آن سلسله مراتب و شرايطی را انتخاب كنند . در باب
امامت میگويد عرض كرديم و رسيديم به اينجا كه شيعه مسئله را از بالا
شروع میكند و میآيد پائين . بعد میگويند برای اينكه اين فقط يك فرضيه
نباشد بايد ببينيم آيا واقعا با توجه به آنچه كه ما در باب امامت در آن
سطح عالی میگوئيم ، پيغمبر اكرم كسی را برای اين مقام تعيين كرده است ؟
آيا قرآن فرموده است يا نه ؟
اول در نظر داشتم كه به همان ترتيب حرفهای خواجه در تجريد مطالب را
عنوان بكنم ولی به مناسبت اينكه چند روز ديگر روز عيد غدير است ، به
نظرم رسيد كه بهتر اينست كه ما همين آيات مربوط به غدير را معنی و
ترجمه بكنيم و شرح بدهيم .
بررسی آيه اليوم يس . . .
در اوايل سوره مائده اين آيه آمده است : « اليوم يئس الذين كفروا من
دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتی و
رضيت لكم الاسلام دينا »( 1 ) اين دو قسمت كه هر دو با
پاورقی :
1 - سوره مائده ، آيه . 3
" اليوم " شروع میشوند ، ضمن يك آيه هستند نه دو آيه ، و قدر مسلم
اينست كه هر دو هم مربوط به يك مطلب است نه دو مطلب . ترجمه اين دو
آيه را عرض میكنم بعد به شرح معنی آنها از روی قرائن میپردازم .
كلمه " يوم " يعنی روز ، وقتی با " الف و لام " ذكر میشود ( الف و
لام عهد ) گاهی به معنی آن روز است و گاهی به معنی امروز ، در هر دو مورد
به كار برده میشود . به معنی " آن روز " در جايی به كار میرود كه قبلا
يك روزی را نام بردها ند بعد میگويند در آن روز . ولی اگر بگوئيم فلان
كس اليوم وارد شد يعنی همين امروز وارد شد . « اليوم يئس الذين كفروا
من دينكم »( حالا ما نمیگوئيم مقصود آن روز است يا امروز ، شرحش را بعد
میدهيم ) . در آن روز ( يا امروز كافران از دين شما مأيوس شدند « فلا
تخشوهم »پس ، از آنها ديگر بيم نداشته باشيد . يعنی چه آنها از دين شما
مأيوس شدند ؟ يعنی آنها ديگر مأيوس شدند كه بر دين شما پيروز و فائق
شوند و آنرا از ميان ببرند . چون مأيوس شدند دست از كار و فعاليت و آن
روشی كه قبلا عليه اسلام داشتند برداشتند . از آنها ديگر بيم نداشته باشيد
. جمله بعد خيلی عجيب است ، میفرمايد : « و اخشون »اما از من بترسيد .
صحبت اينست كه امروز از ناحيه آنها بيم نداشته باشيد ولی از ناحيه من
بيم داشته باشيد ، با توجه به اينكه بحث درباره خود دين است . بيم از
آنها اين بود كه از ناحيه آنها به اين دين آسيب برسد . میفرمايد نترسيد
، ديگر آنها نمیتوانند آسيبی برسانند « و اخشون » از من بترسيد . قهرا
معنايش اينست كه اگر آسيبی به اين دين برسد ، از طرف من میرسد . حال
اين چه مفهومی میتواند داشته باشد كه بعد از اين از كفار نترسيد بر دين
خودتان ، از من بترسيد ، بعد عرض
میكنيم كه مقصود چيست .
[ در ادامه آيه میفرمايد : ] « اليوم اكملت لكم دينكم »آن روز ( يا
امروز ) دين شما را كامل كردم ، به حد كمال رساندم « و اتممت عليكم
نعمتی »و نعمت خودم را به پايان رساندم . در اينجا دو كلمه نزديك به
هم ذكر شده است : اكمال و اتمام . اين دو كلمه خيلی بهم نزديكند : كامل
كردم يا تمام كردم .
فرق اكمال و اتمام
فرق اين دو كلمه ( در فارسی و بيشتر در عربی ) با يكديگر اينست كه "
تمام " در جايی گفته میشود كه يك چيزی اجزائش بايد پشت سر يكديگر
بيايد ، تا وقتی كه هنوز همه اجزائش مرتب نشده ، میگوئيم ناقص است ،
وقتی كه آخرين جزئش هم آمد ، میگوئيم تمام شد . مثل يك ساختمان كه
میگوئيم ساختمان تمام شد . يك ساختمان تا وقتی كه پايه هايش را بالا
آوردهاند و حتی سقف آن را هم زدهاند ، تمام نيست . تا همه اجزايی كه
برای يك ساختمان لازم است كه اگر نباشد از آن ساختمان نمیشود استفاده
كرد نباشند ، میگوئيم اين ساختمان تمام نيست . وقتی همه اجزاء بود به
طوری كه بتوان در آن سكنی گزيد ، میگوئيم تمام شد . اما در مسئله كامل
اين طور نيست كه [ شیء غير كامل ] جزء ناقصی دارد بلكه ممكن است هيچ
جزء ناقص و ناتمامی نداشته باشد ولی هنوز كامل نباشد . مثلا يك جنين در
رحم مادر به حد تمام میرسد يعنی همه ساختمانش تمام میشود ، بچه هم به
دنيا میآيد ولی هنوز انسان كاملی نيست يعنی آن رشدی را كه بايد بكند
نكرده است . رشد كردن غير از اين است كه جزء ناقصی داشته باشد . در
واقع اختلاف كامل و تمام با يكديگر اختلاف كيفی و كمی است .
قرآن از يك طرف میگويد : « اليوم اكملت لكم دينكم »در اين روز دين
شما را به حد كمال رساندم ، و از طرف ديگر میگويد : « واتممت عليكم
نعمتی »نعمت خودم را هم به حد اتمام رساندم « و رضيت لكم الاسلام دينا
در امروز من اسلام را برای شما به عنوان يك دين پسنديدم . يعنی اين اسلام
، امروز آن اسلامی است كه خدا میخواسته آن باشد . واضح است كه مقصود اين
نيست كه اسلام همان اسلام سابق است ولی خدا نظرش تغيير كرده ! بلكه
مقصود اينست كه چون اكنون اسلام به حد كمال و حد تمام رسيد ، اين همان
دين مرضی الهی است . آن دينی كه خدا میخواسته همين اسلام كامل شده و تمام
يافته است .
مفهوم آيه بيش از اين نيست . هر چه هست درباره كلمه اليوم است كه
مقصود كدام روز است ؟ كدام روز است در اين حد از اهميت كه قرآن میگويد
در آن روز دين كمال يافت و نعمت خدايی به اتمام رسيد . اين بايد يك
روز خيلی مهمی باشد ، يك حادثه خيلی فوق العادهای بايد در آن روز واقع
شده باشد . و اين ديگر مربوط به شيعه و سنی نيست .
از عجايب قضيه اينست كه از ما قبل و ما بعد اين آيات هم هيچ چيزی كه
دلالت بر آن روز بكند فهميده نمیشود . خلاصه از قرائن لفظی خود آيه چيزی [
درباره آن روز ] نمیشود فهميد . يك وقت هست كه قبل از آيهای حادثه يا
جريان يا مطلب خيلی مهمی را نقل كرده بعد میگويد " امروز " يعنی يه
مناسبت آن مطلبی كه در اينجا گفتيم . در اين مورد اينطور نيست چون قبل
از اين آيه دستورات بسيار بسيار سادهای هست راجع به اينكه گوشت چه
حيوانی بر شما حلال است و گوشت چه حيوانی بر شما حرام است ،
حكم ميته چنين است ، خون بر شما حرام است ، گوشت خنزير ( يعنی خوك )
بر شما حرام است و . . . يك مرتبه میگويد : « اليوم يئس الذين كفروا
من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتی
و رضيت لكم الاسلام دينا »اين كه تمام میشود دو مرتبه بر میگردد به همان
سياق اول كه چه گوشتی حرام است و در صورت اضطرار مانعی ندارد : « فمن
اضطر فی مخمصة غير متجانف ». . . يعنی اين آيات به شكلی است كه اگر
ما آن قسمت را از وسط آن برداريم ، ما قبل و ما بعد آن به همديگر متصل
میشود بدون اينكه كوچكترين خللی وارد شود كما اينكه همين مضمونی كه در ما
قبل و ما بعد اين آيات آمده در دو سه جای ديگر قرآن تكرار شده بدون
اينكه اين امر در وسط قرار بگيرد ، و مطلب نيز متلائم و كامل میباشد .
مقصود از " اليوم " كدام روز است ؟
اينست كه در اينجا مفسرين اعم از شيعه و سنی در اين تلاش هستند كه
معنی " اليوم " را بدست آورند كه اين " امروز " چه روزی است ؟ اين
كار دو راه دارد . يك راه اينست كه ما از قرائن بفهميم يعنی از قرينه
مضمون ببينيم اين مضمون به چه روزی میخورد ؟ درباره چه روزی میشود چنين
جملهای آمده باشد ؟ ديگر اينكه از تاريخ و حديث بفهميم كه شأن نزول اين
آيه چيست . گروهی كه راه اول را انتخاب میكنند به تاريخ و سنت و حديث
كه در حديث چه آمده است درباره اينكه اين آيه چه وقت و به چه مناسبت
نازل شد كار ندارند ، میگويند ما به مضمون آيه نگاه میكنيم . در نتيجه
گفتهاند كه اين آيه مربوط به زمان بعثت است ، پس " اليوم " يعنی "
آن روز " نه " امروز " .
اين را هم برايتان عرض بكنم كه اين آيات در اوائل سوره مائده است كه
سوره پنجم قرآن میباشد و با آيه : « يا ايها الذين امنوا اوفوا بالعقود
شروع میشود . و سوره مائده به اتفاق جميع مفسرين آخرين سورهای است كه
بر پيغمبر ( ص ) نازل شده است يعنی سورهای است مدنی . حتی از سوره
« اذا جاء نصر الله و الفتح »هم ديرتر نازل شده است . البته يكی دو تا
آيه را گفتهاند كه بعد از اين سوره نازل شده كه در سورههای ديگر قرار
داده شده است ولی سورهای بعد از اين سوره نازل نشده است . اين سوره جزء
آخرين آياتی است كه بر پيغمبر نازل شده است .
نظريات مختلف درباره مقصود از " اليوم "
1 - روز بعثت
گفتيم بعضی گفتهاند كه مقصود از " اليوم " " آن روز " است نه "
امروز " . میگوئيم روی چه قرينهای ؟ میگويند وقتی میگويد " اليوم " و
يك روزی را آنچنان توصيف میكند كه در اين روز من اسلام را برای شما به
عنوان يك دين پسنديدم ، قاعدتا اين روز بايد همان روز بعثت پيغمبر باشد
. جواب دادهاند كه شما اين سخن را به قرينه " « رضيت لكم الاسلام دينا
" میگوئيد . اين درست است در صورتی كه جملات قبلش نبود زيرا صحبت
اينست كه من امروز دين را به پايان رساندم و نعمت را به حد اتمام
رساندم ، [ و حال آنكه ] روز بعثت روز شروع اين نعمت بوده است . " ²
رضيت لكم الاسلام دينا »" نيز به اين عنوان است كه حالا كه اسلام كامل شد
و نعمت اسلام تمام شد من اين [ دين ] را به عنوان آن اسلامی كه میخواهم ،
برای شما پسنديدم . پس " اليوم " نمیتواند روز بعثت باشد .
- روز فتح مكه
از روز بعثت كه بگذريم ، روز ديگری كه احتمال دادهاند ( اينها هيچ
قرينهای ندارند ، فقط احتمال است . چون گفتهاند ، ما هم نقل میكنيم )
روز فتح مكه است . گفتهاند يك روز ديگر هم در تاريخ اسلام روز خيلی مهمی
است ( راست هم میگويند روز خيلی مهمی است ) و آن ، روز فتح مكه است
كه آيه نازل شد : « انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك الله ما تقدم من
ذنبك و ما تأخر »( 1 ) .
مكه در جزيرش العرب از نظر روحی وضع و موقعيت عجيبی داشت . بعد از
عام الفيل و داستان اصحاب فيل كه حمله كردند به مكه و به آن وضع عجيب
شكست خوردند ، تمام مردم جزيرش العرب يك اعتقاد عظيمی به كعبه به
عنوان معبد بزرگ پيدا كرده بودند . غرور قريش هم از همانجا بود . قريش
اين [ قضيه ] را به حساب خودشان گذاشتند و گفتند بله اين كعبه است كه
چنين احترامی دارد كه لشكری با آن قدرت میآيد و آنچنان دچار بلای آسمانی
میشود كه كسی از ايشان باقی نمیماند . ببينيد ما چقدر مهم هستيم ! از آن
پس قريش عجيب غرور پيدا كردند و در مردم جزيرش العرب نيز يك نوع
اطاعت و فرمانبرداری از ايشان پديد آمده بود . بازار مكه رواج بسيار
يافت . آنها هر تحكمی كه دلشان میخواست ، به مردم میكردند . مردم هم
روی همين جنبه روانی و اعتقادی كه به كعبه پيدا كرده بودند ، اطاعت
میكردند .
از آن هنگام مردم اعتقاد پيدا كردند كه محال است كسی بر كعبه قدرت
پيدا كند و مسلط شود . پيغمبر اكرم مكه را فتح كرد
پاورقی :
1 - سوره فتح ، آيات 1 و . 2
بدون خونريزی ، بدون هيچ ناراحتی و بدون اينكه كوچكترين آسيبی به كسی
برسد . شايد پيغمبر اكرم كه اينهمه عنايت داشت به اينكه مكه را بدون
خونريزی فتح كند ، غير از مسئله حرمت كعبه كه میخواست محفوظ بماند ،
اين مسئله را نيز در نظر داشت . اگر در جای ديگری میجنگيدند ، چنانچه صد
مسلمان هم كشته میشدند ، كسی به حساب چيزی نمیگذاشت ، ولی اگر در فتح
مكه به مسلمانها آسيبی میرسيد ، میگفتند ببينيد ! همان كاری كه بر سر
اصحاب فيل آمد ، بر سر اصحاب محمد آمد . پيغمبر اكرم مكه را آنچنان فتح
كرد كه خون هم از دماغ كسی نيامد ، نه از مسلمين و نه از كفار . فقط خالد
بن وليد روی كينههای خودش ، در گوشهای از مكه كه عدهای مقاومت میكردند
، دو سه نفر از آنها را كشت . بعد كه اين خبر به پيغمبر اكرم رسيد عجيب
آنها را تهديد كرد كه چرا چنين كاری كرديد ؟ ! و تبری جست : خدايا من از
تو تبری میجويم از كاری كه اين مرد كرد و من هرگز به اين كار راضی نبودم.
اين بود كه فتح مكه از نظر روانی اثر فوق العادهای در مردم جزيرش
العرب گذاشت . گفتند معلوم میشود كه وضع ديگری است . محمد ( ص ) آمد
مكه را تصرف كرد و هيچ آسيبی هم به او نرسيد . بعد از اين بود كه ديگر
مردم جزيرش العرب تسليم میشدند ، هی آمدند و اسلام اختيار كردند . آيه
قرآن میفرمايد : « لا يستوی منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم
درجة من الذين انفقوا من بعد و قاتلوا » ( 1 ) در نزد خدا مردمی كه قبل
از فتح مكه برای اسلام فداكاری جانی يا مالی كردند ، با آنها كه بعد از
فتح مكه چنين كردند برابر نيستند .
پاورقی :
1 - سوره حديد آيه . 10
چون قبل از فتح مكه هنوز مسلمين در اقليت بودند [ و اين اعمال آنها ]
روی ايمان كامل بود ولی بعد از فتح مكه مردم خودبخود میآمدند [ و اسلام
اختيار میكردند ] . ايمان بعد از فتح مكه ارزش ايمان قبل از فتح مكه را
نداشت . پس در اينكه روز فتح مكه روز پيروزی عظيمی برای اسلام است هيچ
بحثی نيست و ما هم بحثی نداريم .
گفتيم برخی گفتهاند شايد مقصود از روزی كه قرآن اينهمه به آن اهميت
میدهد : « اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم
اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتی » ، روز بزرگ فتح مكه باشد . (
همان طور كه عرض كردم دليلی در لفظ يا در تاريخ برای اثبات اين سخن
نيست ) .
اين سخن هم گذشته از اينكه هيچ قرينه و تاريخی آنرا تأييد نمیكند ، صدر
آيه نيز آنرا تأييد نمیكند چون آيه میگويد : « اكملت لكم دينكم و اتممت
عليكم نعمتی »نعمت خودم را به پايان رساندم يعنی چيزی باقی نمانده كه
نگفته باشم ، همه چيز را گفتم ، و حال آنكه ما میدانيم بسياری از
دستورات اسلام بعد از فتح مكه نازل شده است . اين با « اتممت عليكم
نعمتی »نمیسازد . وقتی میگويد من اين ساختمان را به پايان رساندم ،
مسلما منظور ساختمان نيمه تمام نيست . بسياری از آيات و از جمله همه
سوره مائده كه اتفاقا مفصل و زياد است و دستور هم زياد دارد ، بعد از
فتح مكه باشد كه در سال هشتم هجری بوده در حالی كه سوره مائده در اواخر
سال دهم هجری نازل شده است . اگر هم بگوئيم تنها اين آيه [ در فتح مكه ]
نازل شده ، باز با اتمام نعمت جور در نمیآيد .
در اينكه منظور از " اليوم " در اين آيه روز فتح مكه باشد ، ايراد
ديگری نيز هست و آن اينكه آيه میگويد : « اليوم يئس الذين كفروا من
دينكم »امروز كافران از دين شما مأيوس شدند يعنی از تسلط بر دين شما
مأيوس شدند . آيا در روز فتح مكه اينطور شد ؟ درست است كه اين فتح اثر
عظيم داشت ولی آيا آن روز روزی بود كه ديگر كافران به كلی از اينكه اين
دين از بين برود مأيوس شدند ؟ نه .
3 - روز قرائت سوره برائت به وسيله اميرالمؤمنين در منی
روز ديگری را نيز روز مهمی شمردهاند ( كه مهمتر بوده است ) و گفتهاند
احتمالا مقصود آن روز است يعنی روز قرائت سوره برائت به وسيله
اميرالمؤمنين در منی در سال نهم هجری . فتح مكه يك فتح نظامی بود و به
موجب آن ، قدرت نظامی و حتی قدرت معنوی اسلام عجيب تثبيت شد ولی هنوز
پيغمبر با كفار با شرايط صلح زندگی میكرد ، قرار داد صلح بسته بود و لهذا
آنها هم حق داشتند در خانه كعبه طواف كنند و در مكه باشند و نيز حق
داشتند كه در حج شركت كنند . يك سال هم [ مراسم حج ] به همين صورت بود
: مسلمين شركت میكردند ، آنها هم شركت میكردند . مسلمين مراسمشان را
مطابق اسلام انجام میدادند . آنها هم مطابق رسوم خودشان انجام میدادند ،
در سال نهم هجری سوره برائت نازل شد . بعد كه اين سوره نازل شد قرار شد
كه اميرالمؤمنين برود اين سوره را در منی در مجمع عمومی بخواند كه از اين
پس ديگر مشركين حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و اين مراسم خاص
مسلمين است و بس .
داستان معروف است كه حضرت رسول اول ابوبكر را فرستادند به عنوان
امير الحاج . او رفت ولی هنوز بين راه بود كه آيه نازل شد . اينكه
ابوبكر سوره برائت را هم با خود برد يا از اول سوره برائت نبود و او
فقط برای امارش الحاج رفته بود ، مورد اختلاف مفسرين
است ولی به هر حال اين ، مورد اتفاق شيعه و سنی است و آنرا جزء فضائل
اميرالمؤمنين میشمارند كه پيغمبر اكرم اميرالمؤمنين را با مركب مخصوص
خودش فرستاد و به او فرمود برو كه بر من وحی نازل شده است كه اين سوره
را بر مردم نبايد بخواند مگر تو يا كسی كه از توست . اميرالمؤمنين رفت
و در بين راه به ابوبكر رسيد . داستان را اينطور نقل كردهاند كه ابوبكر
در خيمهای بود . شتر مخصوص پيغمبر نعرهای كشيد . او اين صدا را میشناخت
. گفت اين صدای شتر پيغمبر است چرا اين شتر اينجاست ؟ ! ناگاه ديد علی
( ع ) آمده است . خيلی ناراحت شد . فهميد خبر مهمی است . گفت : آيا
خبری شده ؟ فرمود پيغمبر مرا مأمور كرده كه سوره برائت را بر مردم
بخوانم . گفت آيا چيزی عليه من هم نازل شده يا نه ؟ فرمود : نه . در
اينجا اختلاف است : سنيها میگويند علی رفت و سوره برائت را قرائت كرد
و ابوبكر به سفر ادامه داد و اين يك پست از او گرفته شد . ولی عقيده
شيعه و بسياری از اهل تسنن همانطور كه در تفسير الميزان نقل شده اينست
كه ابوبكر از آنجا برگشت و تا به پيغمبر اكرم رسيد گفت يا رسول الله !
آيا چيزی عليه من در اين سوره نازل شده است ؟ فرمود : نه .
روز اعلام سوره برائت هم برای مسلمين روز فوق العادهای بود . در آن روز
اعلام شد كه از امروز ديگر كفار حق ندارند در مراسم حج شركت كنند و محيط
حرم اختصاص به مسلمين دارد ، و مشركين فهميدند كه ديگر نمیتوانند به وضع
شرك زندگی كنند ، اسلام شرك را تحمل نمیكند ، همزيستی با اديان مثل
يهوديت ، نصرانيت و مجوسيت را میپذيرد ولی همزيستی با شرك را
نمیپذيرد . گفتهاند شايد مقصود از " اليوم " اين روز باشد .
در پاسخ گفتهاند كه اين مطلب با « اتممت عليكم نعمتی »نعمت را به
پايان رساندم ، ساختمان را تمام كردم جور در نمیآيد چون بسياری از
دستورات بعد از آن روز رسيده است . اين روز حتما بايد از روزهای آخر
عمر پيغمبر باشد كه ديگر بعد از آن دستور جديدی نرسيده باشد . ( 1 )
اينهايی كه گفتهاند مقصود از " اليوم " فلان روز است ، هيچ دليلی
ندارند يعنی گذشته از اين كه تاريخ تأييد نمیكند، قرائن هم تأييد نمیكند.
بيان شيعه
شيعه در اينجا يك بيانی دارد كه مدعی است هم مضمون آيات آنرا تأييد
میكند و هم تاريخ . پس مطلب در دو قسمت بايد بحث شود يكی اينكه مضمون
آيات تأييد میكند و ديگر اينكه تاريخ تأييد میكند .
1 - از جنبه تاريخی
اگر بخواهيم قسمت دوم را بحث كنم يك مسئله تاريخی خيلی مفصلی است .
اغلب كتابهايی كه در اين مورد نوشتهاند بيشتر روی اين جهت تكيه كردهاند
كه از جنبه تاريخی و از جنبه
پاورقی :
1 - كتاب خلافت و ولايت كه اخيرا حسينيه ارشاد منتشر كرده و قسمتهای
اولش سخنرانيهای آقای محمد تقی شريعتی است كه در چهار سال پيش در
حسينيه ايراد كردند و با استفاده از سوره مائده بحث كردند ، همين
قسمتهايی را كه الان من بحث میكنم دارد ولی چون ممكن است احتياج به بحث
بيشتری داشته باشد ، شايد بيانات امروز من اندكی توضيح آن بحثها هم باشد
يا آنهايی كه در آن كتاب میخوانيد توضيح عرايض من هم هست . ايندو
همديگر را توضيح میدهند .
حديثی ثابت بكنند كه آيه : « اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم
و اخشون و اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتی و رضيت لكم
الاسلام دينا »در غدير خم نازل شده است . كتاب الغدير همين مطلب را
ثابت میكند . گذشته از كتب حديث ، در مورد مورخين هم همين طور است .
قديمترين كتاب تاريخی اسلام از كتابهای تاريخ عمومی اسلامی و از معتبرترين
كتابهای تاريخ اسلامی كه شيعه و سنی آن را معتبر میشمارند كتاب تاريخ
يعقوبی است . مرحوم دكتر آيتی هر دو جلد اين كتاب را ترجمه كردهاند .
كتاب بسيار متقنی است و در اوايل قرن سوم هجری نوشته شده است . ظاهرا
بعد از زمان مأمون و حدود زمان متوكل نوشته شده . اين كتاب كه فقط كتاب
تاريخی است و حديثی نيست ، از آن كتابهايی است كه داستان غدير خم را
نوشته است . كتابهای ديگری كه آنها را هم اهل تسنن نوشتهاند نيز حادثه
غدير خم را ذكر كردهاند .
نقل روايت اينست كه پيغمبر اكرم در بازگشت از حجة الوداع ( 1 )
هنگامی كه به غدير خم كه نزديك جحفه ( 2 ) است رسيدند ،
پاورقی :
1 - حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول دو ماه مانده به وفات ايشان
رخ داده است . وفات حضرت رسول در بيست و هشتم صفر يا به قول سنيها در
دوازدهم ربيع الاول اتفاق افتاده . در هجدهم ذی الحجة به غدير خم رسيدهاند
. مطابق آنچه كه شيعه میگويد حادثه غدير خم دو ماه و ده روز قبل از وفات
حضرت روی داده و مطابق آنچه كه سنيها میگويند اين حادثه دو ماه و بيست
و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است .
2 - شايد بعضی از شما به جحفه رفته باشيد . من به جحفه رفتهام در سفر
دوممان كه مدينهمان به تأخير افتاد و بعد از حج رفتيم به جده . در فتواها
اختلافی هست كه آيا از جده میشود محرم شد يا نمیشود . اختلاف هم در واقع
اختلاف فتوايی نيست بايد گفت اختلاف نظر جغرافيايی است چون از يكی از
نقاطی كه محاذی با يكی از ميقاتها باشد >
قافله را متوقف و اعلام كردند كه میخواهم درباره موضوعی با مردم صحبت
كنم . ( اين آيهها نيز در آنجا نازل شد ) بعد دستور داد كه منبری برايش
درست كنند . از جحاز شتر و چيزهای ديگر مركز مرتفعی ساختند . حضرت رفت
بالای آن و مفصل صحبت كرد : « الست اولی بكم من انفسكم ؟ » قالوا بلی .
آنگاه فرمود : « من كنت مولاه فهذا علی مولاه » . بعد از اين بود كه اين
آيه نازل شد : « اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون
اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتی ».
اگر بخواهيم از جنبه تاريخی بحث كنيم ، بايد يك يك كتابهايی از شيعه
و سنی و مخصوصا از اهل تسنن را كه اين حادثه را نقل كردهاند بياوريم و
بررسی كنيم . اينها را در كتابهايی مثل الغدير يا ترجمههای آن نوشتهاند .
كتابی را چند سال پيش در مشهد همين جوانان كانون نشر حقايق منتشر كردند
كه تقريبا زبده و خلاصهای است در مسئله غدير . برای مثل آقايان شايد
خواندن آن
پاورقی :
> میتوان محرم شد . يك آدم جغرافيدانی كه جغرافيای عربستان را خوب
بداند ، شايد دقيقا بتواند تعيين كند كه آيا جده محذی با يكی از ميقاتها
هست يا نيست ؟ ما خودمان اول عمل نكرديم ولی بعد كه در مدينه و مكه
نقشههای عربستان را پيدا كرديم ، به نظرمان آمد كه جده محاذی با بعضی از
ميقاتها هست اگر آن نقشهها درست باشد . كسانی كه از جده بسوی مكه حركت
میكنند چون میخواهند احتياط كنند كه از يكی از ميقاتهای واقعی محرم شوند
، از جده میآيند به جحفه ، و جحفه از راه مدينه نزديك . . . است . جحفه
ميقات اهل شام است يعنی وقتی افراد از راه شام كه شمال غربی [ مكه ]
میشود میآمدند ، پس از پيمودن اندكی از راه به جحفه میرسيدند . پيغمبر
اكرم آنجا را ميقات قرار دادند برای مردمی كه از آن راه میآيند . غدير
خم نزديك جحفه است و محلی بوده كه مسلمين در بازگشت از مكه وقتی به آن
نقطه میرسيدند متفرق میشدند ، اهل مدينه به مدينه میرفتند و ديگران نيز
به شهرهای خود .
كتاب مفيد باشد .
استدلال شيعيان يكی از جنبه تاريخی است كه میگويند وقتی ما میبينيم در
لفظ آيه : « اليوم اكملت لكم دينكم »اين مطلب نيست كه " امروز "
كدام روز است ، به تاريخ و شأن نزولها مراجعه میكنيم . در نتيجه میبينيم
[ روايات ] نه يكی ، نه دوتا و نه ده تا بلكه به طور متواتر میگويد اين
آيه در روز غدير خم نازل شد كه پيغمبر ( ص ) علی ( ع ) را به جانشينی
خودش نصب كرد .
2 - از جنبه قرائن موجود در آيه
ولی ما میخواهيم ببينيم آيا قرائنی كه در خود آيه هست نيز همين را كه
تاريخ تأييد میكند ، تأييد مینمايد يا نه ؟ آيه اينست : « اليوم يئس
الذين كفروا من دينكم » امروز ( يا بگوئيم آن روز ) كافران از دين شما
مأيوس شدند . اين را ما ضميمه میكنيم به يك سلسله آيات ديگری در قرآن
كه مسلمين را تحذير میكند ، میترساند و میگويد كافران دائما نقشه میكشند
و دوست دارند كه شما را از دينتان برگردانند و عليه دينتان اقدامات
میكنند . هم راجع به اهل كتاب دارد و هم راجع به غير اهل كتاب : « ود
كثير من اهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم
غ ( 1 ) . پس از يك طرف ما میبينيم كه [ خداوند ] در آياتی از قرآن
گوشزد میكند كه كفار طمع بستهاند به از بين بردن دين شما ، و از طرف
ديگر میبينيم در آن آيه میگويد ولی امروز ديگر مأيوس شدند ، از امروز
ديگر فعاليت كافران عليه دين شما به پايان رسيد « فلا تخشوهم »ديگر از
ناحيه آنها بيمی نداشته باشيد « و اخشون »از من بترسيد . بعد از اين از
اينكه
پاورقی :
1 - سوره بقره ، آيه . 109
دينتان از بين برود يا ضعيف شود و هر چه كه بر سرتان بيايد ، بايد از من
بترسيد . " از من بترسيد " يعنی چه ؟ مگر خدا دشمن دين خودش است ؟ نه
، اين آيه همان مطلبی را میگويد كه در آيات زيادی از قرآن به صورت يكی
اصل اساسی هست راجع به نعمتهايی كه خداوند بربندهاش تمام میكند .
میفرمايد : « ان الله لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بانفسهم »( 1 ) يا :
« ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علی قوم حتی يغيروا ما بانفسهم
غ ( 2 ) مضمون اينست : خداوند هر نعمتی را كه بر قومی ارزانی بدارند ،
آن نعمت را از آنها نمیگيرد مگر وقتی كه آن مردم خودشان را از قابليت
بيندازند يعنی مگر اينكه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت
را زايل كنند . اين مطلب اساسا يك اصل اساسی در قرآن مجيد است .
محكمات و متشابهات
به مناسبت اين آيه لازم است مطلبی را كه در خيلی موارد به كار میآيد
عرض بكنم . آيات قرآن بعضی ، بعضی ديگر را تفسير میكنند : « القرآن
يفسر بعضه بعضا » . قرآن كتاب مبين است ، آشكار و آشكار كننده است .
خود قرآن میگويد آيات من دو گونه است : محكمات و متشابهات . آيات
محكمات را آيات ما در مینامد كه تعبير عجيبی است : « هو الذی انزل
عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات ». آيه
متشابه آيهای است كه مفهومی دارد كه آنرا چند جور میشود پياده كرد . آيه
محكمه را فقط يك جور میتوان پياده كرد . قرآن كه آيات محكمات را آيات
مادر مینامد يعنی آيات
پاورقی :
1 - سوره رعد ، آيه . 11
2 - سوره انفال آيه . 53
متشابه را با كمك آيات محكمه میشود پياده كرد . اگر آيهای از قرآن را
چند گونه بشود پياده كرد ، ما حق نداريم آنرا پياده كنيم مگر اينكه رجوع
كنيم به ساير آيات قرآن كه با توجه به آنها خواهيم دانست كه چگونه بايد
آنرا پياده كرد . معنی آيه متشابه اين نيست كه مجمل است يا لغتی در آن
است كه معنايش را نمیدانيم بلكه آيه متشابه يعنی آيهای كه میشود آنرا
به چند گونه شبيه يكديگر توجيه كرد .
مثلا در قرآن آياتی است راجع به مشيت مطلقه الهی كه همه چيز به مشيت
الهی است . استثنا نمیكند . از جمله اين آيه است كه به همين معنا
متشابه است : « قل اللهم مالك الملك تؤتی الملك من تشاء و تنزع
الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علی كل
شیء قدير »( 1 ) ديگر تأكيدی از اين بالاتر نمیشود : مالك اساسی همه
ملكها و قدرتها تو هستی و به هر كه ملك بدهی تو میدهی و از هر كه منتزع
بكنی تو میكنی و به هر كه عزت بدهی تو میدهی ، از هر كه عزت بگيری و
ذلت بدهی تو میدهی ، خير منحصرا در دست توست و تو بر همه چيز توانا
هستی . اين آيه از اين نظر متشابه است كه آنرا چند گونه میشود پياده كرد
. همين قدر میگويد كه همه چيز به مشيت الهی است . و اين ، دو جور ممكن
است باشد يكی اينكه در مشيت الهی هيچ چيزی شرط هيچ چيز نيست ، كما
اينكه بعضی همينطور نتيجه گيری غلط كرده و گفتهاند بنابراين ممكن است
تمام شرايطی كه ما آنها را شرايط عزت میناميم پيدا بشود ولی به دنبال آن
به جای عزت ذلت بيايد ، و
پاورقی :
1 - سوره آل عمران آيه . 26
ممكن است تمام شرايطی كه ما آنها را شرايط ذلت میناميم حاصل شود اما
پشت سر آن عزت بيايد ! در سعادت دنيا و سعادت آخرت هيچ چيزی شرط هيچ
چيز نيست چون همه چيز به مشيت الهی است ! در نتيجه ممكن است يك قومی
يا يك فردی در دنيا به سعادت كامل نائل بشود بدون هيچ مقدمهای ، يا به
بدبختی كامل برسد بدون هيچ مقدمهای ، و يا در آخرت يك قومی به اعلی
عليين برده شوند بدون هيچ شرط و مقدمهای و قوم ديگری در قعر سجين فرو
بروند بدون هيچ مقدمهای . متأسفانه بعضی از مسلمين كه به آنها اشاعره
میگويند همين استفاده را از اين آيه كرده و گفتهاند هيچ مانعی ندارد كه
پيغمبر خدا برود به جهنم و ابوجهل برود به بهشت چون خدا گفته همه چيز به
مشيت الهی است !
ولی اين يك نوع پياده كردن غلط است . آيه فقط میگويد همه چيز به
مشيت الهی است اما كيفيت جريان مشيت را بيان نكرده و نگفته است كه
مشيت الهی كه سعادت و شقاوت و عزت و ذلت به مشيت اوست ، چگونه كار
میكند . پس اين آيه را چند گونه میتوان پياده كرد . ولی وقتی ما به
آيات ديگر قرآن مراجعه میكنيم ، آنها آيات مادر میشوند و اين آيه را
تفسير میكنند . مثلا اين آيه در كمال صراحت میگويد : « ذلك بان الله لم
يك مغيرا نعمة انعمها علی قوم حتی يغيروا ما بانفسهم »( 1 ) . يا آيه
ديگر كه از يك نظر اعم است میگويد : « ان الله لا يغير ما بقوم حتی
يغيروا ما بانفسهم » ( 2 ) . اين دو آيه هر كدام چيزی دارد كه ديگری
ندارد . آيه دوم میگويد :
پاورقی :
1 - سوره انفال آيه . 53
2 - سوره رعد آيه . 11
خدا آنچه را كه بر قومی هست از آنها نمیگيرد مگر آنچه را كه در ايشان
هست ، خودشان از خودشان بگيرند . اين آيه اعم است يعنی خداوند نعمتی را
كه قومی دارند از آنها نمیگيرد و تبديل به نقمت نمیكند مگر خودشان را
عوض كرده باشند ، نقمتی را هم كه قومی دارند از آنها نمیگيرد باز مگر
خودشان را عوض كرده باشند . ولی آيه اول فقط در مورد نعمتهاست و به
نقمتها كار ندارد اما با يك نكته اضافی و آن اينكه میفرمايد : « ذلك
بان الله لم يك مغيرا »اين بدان موجب است كه خدا چنين نبوده است .
آنوقت در قرآن میگويد : « ما كان الله »خدا چنين نبوده است يعنی خدايی
خدا ايجاب نمیكند . بر ضد خدايی خداست كه نعمتی را گتره از قومی سلب
كند . اينكه مشيت خداوند گتره و گزاف جريان پيدا كند و هيچ چيزی را شرط
هيچ چيز قرار ندهد ، بر خلاف حكمت و كمال ذات و خدايی اوست . پس اين
آيات ، آيات مادرند نسبت به آن آيه . آيههايی كه راجع به مشيت است
همين قدر میگويد كه همه چيز به مشيت خداست . اين آيه میگويد ولی مشيت
خدا اينچنين در عالم جريان دارد ، اينچنين قانونی دارد . پس در قرآن اين
مطلب يك اصل اساسی بسيار متينی است و در آيات زيادی تكرار شده است
كه اگر شكر نعمت مرا به جای آوريد يعنی اگر از نعمت من درست استفاده
كنيد آنرا ابقا میكنم و اگر با نعمت من بازی كنيد ، كفران نعمت كنيد ،
آنرا از شما سلب میكنم .
پس معنی « اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون
اينست كه ديگر كافرها ، بيرون جامعه اسلامی [ از اينكه دين شما از بين
برود ] مأيوسند . از ناحيه آنها ديگر خطری برای عالم اسلامی نيست ، از من
بترسيد يعنی از خودتان بترسيد . ای جماعت
مسلمين ! بعد از اين اگر خطری باشد آنست كه خودتان با نعمت اسلام بد عمل
بكنيد ، كفران نعمت بكنيد ، آن استفادهای را كه بايد ببريد نبريد ، در
نتيجه قانون من در مورد شما اجرا شود : « ان الله لا يغير ما بقوم حتی
يغيروا ما بانفسهم ». از اين روز ديگر خطری از خارج ، جامعه اسلامی را
تهديد نمیكند ، خطر از داخل تهديد میكند .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين
نظرات شما عزیزان: